تربیت فرزندم (3)
ده اصل اساسی در ایجاد اعتماد به نفس
1-دوره و زمان لازم برای ایجاد اعتماد به نفس مشخص و محدود نیست، این دوران دایمی است و تا آخر عمر ادامه خواهد داشت.2-شما تنها کسی هستید که می توانید به خود اعتماد به نفس دهید.به یاد داشته باشید که چنانچه کس دیگری این احساس را به شما بدهد به همان سادگی نیز می تواند آن را ازشما پس بگیرد.
3-چیزهایی را که در زندگی برای شما مهم تر و با ارزش تر هستند تشخیص دهید، به چه چیزهایی بیشتر تمایل دارید؟ آیا مطابق با خواسته ی خود و آنچه برایتان مهم تر است زندگی می کنید؟
4-معمولاً در زندگی برای بدست آوردن بعضی چیزها، چیزهای دیگری را باید از دست داد؛ تشخیص دهید که چه چیزی در حال حاضر برای شما در درجه ی اول اهمیت قرار دارد.مثلاً ممکن است نشان دادن خلاقیت و ابتکار در زندگی برای شما یک نیاز اساسی و مهم باشد که به خاطر ارضای آن به دلایلی نتوانید دوستان زیادی داشته باشید و در نتیجه احساس تنهایی کنید و یا ممکن است به خاطر حفظ زندگی خصوصی خود که برایتان در درجه ی اول اهمیت قرار دارد، دوستان خود را از دست بدهید، بنابراین باید کاملاً واقف باشید که در ازای به دست آوردن هر چیز، چه چیزی را از دست خواهید داد و ارجحیت هر مورد را برای خود کاملاً مشخص کنید.
5-به احساسات متضاد و مختلف خود به دقت توجه کنید،اغلب احساسات با یکدیگر در تضاد و ستیز هستند و شما را در این میان به این سو و آن سو می کشند، باید قادر باشید که تشخیص دهید کدام دسته از احساسات برای شما مهم تر و با ارزش تر هستند.تصمیم بگیرید به کدام قسمت از تمایلات خود جواب مثبت دهید، چرا که درصورت عدم اتخاذ یک تصمیم قاطع در سرگردانی و بلاتکلیفی و رکود باقی خواهید ماند.
6-تصور نامطبوعی را که از گذشته ی خود دارید به دست فراموشی بسپارید.چنانچه خود را کودن، تنبل، بد قواره، زشت و نفرت انگیز به خاطر می آورید باید بدانید که این تصور، شما را تحت نفوذ و تسلط خود گرفته است، اجازه نمی دهد که به تغییراتی که تا به حال کرده اید پی برده و به حقیقت کنونی خود واقف شوید.پس بهتر است تصور نامطبوع گذشته ی خود را به کلی تغییر دهید.
7-نسبت به خود مهربان بوده و با دید مثبت به خود نگاه کنید، خود را با صفات مثبتتان درنظر مجسم کنید و به خود اطمینان دهید که لیاقت و شایستگی آنچه را بدست می آورید دارید.به خود بیشتر از آنچه می خواهید بدهید و بگویید که من شایسته ی محبت و توجه و مراقبت هستم،به خود فرصت می دهم که قبول عشق کنم و سزاوار آن هستم که دیگران دوستم داشته باشند.
8-مقید باشید که به خود هدیه و پاداش و جایزه دهید هر روز به خودتان چیزی دهید که موجب شود بهتر از روز پیش در مورد خود فکر کنید.مشخص کنید چه چیزهایی می تواند شما را خوشحال کند و سپس تعهد کنید که هر روز با دادن یکی از آن چیزها، موجبات سرور و شادی خود را فراهم کنید.
9-شما مهم ترین و مؤثرترین فردی هستیدکه می توانید خود را خوشحال سازید، در قدرت و اخیتار شماست که خود را دوست داشته باشید.از خود بپرسید چه راه جدیدی را امروز می توانم برای شاد کردن خود انتخاب کنم؟ از سعی و کوشش باز نمانید و مأیوس و ناامید نشوید.اگر گاهی احساس ناتوانی کردید، اگر غم و غصه به دل شما راه یافت و سختی های زندگی قلبتان را به درد آورد، از کوشش وتلاش باز نمانید و به خاطر بیاورید که اینها جزئی از زندگی و عواملی جهت رشد و بلوغ هستند.بعد از این همه سال که نسبت به خود بی علاقه و بی توجه بوده اید اکنون لازم است که گذشته را جبران کرده و بیشتر از این ها با خود مهربان باشید لازم است خود را صمیمانه و بی قید و شرط دوست داشته باشید و بهترین رفیق شفیق خود باشید.
10-تغییر فکر و احساس و تغییر راه یک شبه میسر نیست.چنین تغییر بزرگی به زمان احتیاج دارد.بنابراین باید به خود وقت بدهید از هرتغییر جزئی و کوچکی راضی و خشنود باشید.اگر یک روز در مورد خود خوب فکر کردید و روز بعد احساس بدی نسبت به خود داشتید ناامید و مأیوس نشوید، این امر طبیعی است و منحصر به شما نمی شود.چنانچه هر روز خود را فقط کمی بیش تر از روز قبل قبول داشتید از این پیروزی خوشحال باشید و بدانید که در راه درستی پیش می روید وقتی به خودتان اعتماد داشته باشید، و با خود مهربان باشید می توانید با شادابی از زندگی استقبال کنید.می توانید بیشتر به دیگران نزدیک شده و به روی زندگی آغوش باز کنید، طبیعتاً دیگران نیز از این نزدیکی و روی گشاده استقبال بیشتری خواهند کرد.به دیگران تکیه نکنید ولی با آنها سهیم و همبسته باشید.
سطوح اعتماد به نفس در افراد
اعتماد به نفس بالا، وضعیت فردی است که نمره ی او در گرو نمونه ی، بالاتر از نقطه ی 84 درصدی نسبت به سایر افراد قرار گیرد.اعتماد به نفس متوسط وضعیت فردی است که نمره ی او در گروه نمونه بین نقطه ی 42 و 58 درصدی قرار گیرد.اعتماد به نفس پایین وضعیت فردی است که نمره ی او درگروه نمونه پایین تر از نقطه ی 16 درصدی قرار گیرد(1).کسانی که برای خود اعتماد به نفس اندکی قائلند، به حقارت خود معتقدند و احساس می کنند دوست داشتنی نیستند.آنها از خود انتظارات غیر منطقی دارند و همیشه به شدت از خویش انتقاد می کنند، از موقعیتهای اجتماعی هراسناکند و خیلی زود دل سرد می شوند، در انتظار شکست هستند و می خواهند همیشه در کنار و حاشیه باشند، بیشتر خلاقیت آنها در مسیر فراهم ساختن شکست است.کسانی که عزت نفس آنها در حد متوسط قرار دارد، همیشه در کارها تردید می کنند، افرادی خویش بین بوده و ابراز وجود بیش تری می کنند.انتقاد کم تری را می پذیرند و چون کاملاً نیاز به تأیید اجتماعی دارند مایل هستند خود را با دیگران تطبیق داده آنها را قبول نمایند.در واقع این افراد مخاطره جو نیستند و ابتدا باید از داشتن امنیت، آسوده خاطر شوند.آنها برای برطرف کردن تردید و شک خود جویای شناخت و تأیید بیرونی هستند.مسئله ی اصلی این افراد عدم اطمینان است دایماً بازیگر نقشی هستند که دیگران را خوشحال می کند.
کسانی که برای خود اعتماد به نفس زیادی قائل هستند، اساساً به خود اعتماد دارند.این حالت آنها را علاقه مند می سازد که با تمام وجود خود را درگیر کرده و ابراز وجود نمایند.شجاعت ایستادگی مقابل تهدیدات را دارند.آنها گوشه گیر و تنها نیستند و انتقاد پذیرند.ناکامی ها را تحمل کرده و شکست آنها را از پای در نمی آورد.از نظر جسمی سلامت هستند و از زندگی لذت برده و چهره ای مثبت دارند.باوجودی که از نقاط ضعف و قدرت خود آگاه هستند از خود انتقاد نکرده و ایراد نمی گیرند(2).
ویژگی اعتماد به نفس کم و زیاد
نوجوانی که اعتماد به نفسش زیاد است
1-مستقل عمل می کند.در مسائلی چون استفاده از پول، وقت، حرفه، لباس و مانند اینها خود دست به انتخاب می زند.او دوستان و سرگرمی هایش را شخصاً پیدا می کند.2-مسئولیت پذیر است، سریع و با اطمینان عمل می کند.گاهی مسئولیت کارهای عادی روزانه را به عهده می گیرد، یا بی آنکه از او خواسته شود به کمک دوستانش می شتابد.
3-به پیشرفت هایش افتخار می کند، هنگامی که از پیشرفت های او حرفی به میان می آید با مسرت تصدیق می کند و حتی به سبب آنها گاه گاهی از خویش تعریف می کند.
4-دامنه ی وسیعی از هیجان ها و احساسات را نشان می دهد.می تواند قهقهه بزند، بخندد، فریاد بکشد، گریه کند و به گونه ای خود به خودی محبتش را بروز دهد، به طور کلی ناخود آگاهانه هیجانات مختلفی را ابراز می کند.
5-ناکامی را به خوبی نشان می دهد و تحمل می کند.هنگام روبه رو شدن با ناکامی ها می تواند واکنش های مختلف نظیر شکیبایی، خندیدن، بلند حرف زدن و غیره از خود نشان دهد و قادر است از آنچه موجب ناکامیش شده است سخن بگوید.
6-احساس می کند که می تواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.از نفوذی که بر افراد خانواده، دوستان و غیره دارد، مطمئن است.
نوجوانی که اعتماد به نفسش کم است
1-احساس می کند که دیگران ارزشی برایش قایل نیستند، در محبت و پشتیبانی والدین و دوستانش تردید دارد و یا احساس می کند که آنها اصلاً به او علاقه ندارند و از او حمایت نمی کنند.2-احساس ناتوانی می کند.عدم اطمینان یا حتی احساس درماندگی بر بیش تر نگرش هایش سایه می افکند.با مسایل و مشکلات قدرتمندانه مقابله نمی کند.
3-به آسانی تحت تأثیر دیگران قرار می گیرد.اندیشه ها و رفتارهایش غالباً متأثر از کسانی است که اوقاتش را با آنها می گذراند و اغلب تحت نفوذ بخش های قوی قرار می گیرد.
4-دامنه ی محدودی از عواطف و احساسات را نشان می دهد و به طور مکرر فقط رفتارهای خاص چون بی قیدی، خشونت، هیستری و بدخلقی را بروز می دهد.
5-از موقعیتهای اضطراب آور می گریزد.در برابر فشارهای روانی، به ویژه ترس و خشم و شرایطی که موجب آشفتگی اش می شود کم تحمل است.
6-بهانه جویی می کند و زود ناامید می شود نمی تواند انتقاد و یا درخواستهای غیر منتظره را بپذیرد و برای انجام ندادن آن در خواست ها عذر و بهانه می آورد(3).
رهنمودهای کلی
به منظور بالابردن اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، رهنمودهای زیر فهرست وار برای مربیان، معلمان و والدین ارائه می گردد:1-در برخورد با کودکان و نوجوانان، ملایم و منطقی باشید.
2-اجازه ی ابراز وجود را به کودکان خویش بدهید و به نظرات آنها احترام بگذارید.
3-از مقایسه کردن کودکانتان با هم با دیگران جداً بپرهیزید.
4-هیچگاه نظریات خویش را به کودکان تحمیل نکنید.
5-همواره سعی کنید توانمندیهای کودکان و نوجوانان را مد نظر قرار دهید، نه ضعف ها و ناتوانی های آنها را.
6-به کودکان خود در حد توانمندی هایشان مسئولیت بدهید.
7-تجارت موفقیت آمیز کودک و نوجوان را افزایش دهید تا از این طریق اعتماد به نفس بالایی در آنها شکل گیرد.
8-به کودک خود در حد لزوم اجازه ی فعالیت و بازی دهید.
9-مهارت های اجتماعی، کودک و نوجوان کم رو و دارای اعتماد به نفس پایین را تقویت می کند.
10-همیشه در برخورد با کودک حالت پذیرندگی داشته باشید نه طرد کنندگی.
11-از بیش از حد وابسته کردن کودک به خودتان بپرهیزید.
12-کودک یا نوجوان خود را با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا کنید.
13-نسبت به احساسات و عواطف کودکان یا نوجوانان خود بی تفاوت نباشید، آنها را به گرمی بپذیرید و تا حد امکان یاریشان کنید.
14-تحمل کودک یا نوجوان را برای مواجه شدن با ناکامی های احتمالی افزایش دهید.
15-در محبت کردن به کودکان راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید، محبت متوسط توأم با صمیمیت اثر فراوان تری دارد.
16-توقعات کودک را در حد معقول و درست برآورده کنید.
17-هیچ گاه کودکان را با القاب نامناسب صدا نزنید و از مسخره کردن آنها جداً خودداری کنید.
18-معلمان و مربیان باید در شرایط آموزشی، بر فعالیت دانش آموزان در یادگیری تأکید کنند نه بر نمره های آنان، زیرا تأکید بر فعالیت یادگیری به جای تأکید بر درستی یا نادرستی پاسخ، برانگیزاننده ی کوشش های دانش آموزان است.
19-هم چنین رقابت میان دانش آموزان برای کسب نمره کاهش یابد.تحقیقات نشان داده است در موقعیت های آموزشی که میان دانش آموزان رقابت وجود دارد، حتی دانش آموزانی که اعتماد به نفس بالایی دارند با شکست روبه رو می شوند و به دنبال آن انتقاد از خود در آنها افزایش می یابد(4).
افزایش اعتماد به نفس مستلزم بهبود یک یا چند زمینه از حیطه های رفتاری، شناختی، عاطفی، و بیولوژیکی در افراد است.ما نمی توانیم مستقیماً در اعتماد به نفس افزایش به وجود آوریم، ولی می توانیم به طور غیر مستقیم از طریق ایجاد تغییر دریک یا چند مورد از متغیرهای رفتار، شناخت، عاطفه یا بیولوژیکی بر آن تأثیر بگذاریم.همچنین این برنامه باید با توجه به چهارچوبها و محدودیت های رشدی به پیش رود(5).
چگونگی تأثیر گذاری اعتماد به نفس بر ...
نیازهای انسان از چندین راه روی رفتار اثر می گذارد و این اثر تنها روی همان رفتاری نیست که موجب ارضای آن نیاز می شود، بلکه در ادراک، یادگیری و تفکر انسان در کل حیاتش تأثیر می گذارد، در حقیقت مردم غالباً به تأثیر نیازها روی رفتارشان توجه نمی کنند.همه ی افراد صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند نیازمند اعتماد به نفس هستند.اعتماد به نفس واقعاً بر همه ی سطوح زندگی اثر می گذارد.در حقیقت بررسی های گوناگون روان شناسی حاکی از آن است که چنانچه نیاز به اعتماد به نفس ارضا نشود، نیازهای گسترده تر نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و درک استعداد بالقوه محدود می ماند(6).
احساسات و طرز رفتار
شخصی که از اعتماد به نفس زیادی بهره مند است، احساسات خوبی را که نسبت به خود و دیگران دارد به راه های مختلف ابراز می کند و به طور کلی یک «احساس»مثبت را ارائه می دهد.دیگران به احساس مثبت او به راه های گوناگون پاسخ می دهند و او را می پذیرند.هنگامی که خود انگاره ی فرد مثبت و اعتماد به نفسش زیاد است احساس می کند که موجودی تواناست و با اطمینان فکر می کند از این رو می کوشد که رفتارش توأم با موفقیت باشد تا بعدها موجب افزایش احساس ارزشمندی شود(7).پیشرفت تحصیلی
پژوهشگران بین اعتماد به نفس بالا و نمرات بالا در مدرسه ارتباطی را متذکر شده اند لیکن باید توجه داشت که برخی اعتقاد دارند این یک چرخه ی پسخوراندی است که می باید دقت کنیم زمانی که به راستی در فردی این ارتباط را شاهدیم، آیا نمرات بالا، اعتماد به نفس بالا را سبب شده است و یا اعتماد به نفس بالا موجب نمرات بالا شده است!(8).هر فرد فعالیت هایی را که با موفقیت انجام داده است و یا می تواند انجام دهد دوست دارد.تصور دانش آموز درباره ی موفقیت یا شکست در یک تکلیف مبتنی بر تجاربی است که وی در ارتباط با آن تکلیف مشابه، از معلمان، والدین، هم سالان و همچنین اشخاصی که به طریقی با تکلیف مورد نظر رابطه داشته اند، کسب کرده است.اگر فرد معتقد باشد که در گذشته تکالیف مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با تکالیف بعدی نوعی عاطفه ی مثبت برخورد می کند و اگر اعتقاد داشته باشد که در تکالیف مشابه گذشته با شکست مواجه شده است، احتمالاً با تکلیف های بعدی با نوعی عاطفه ی منفی روبه رو خواهد شد(9).
آفرینندگی و خلاقیت
لازمه ی آفرینش، خطرجویی و سازماندهی منابع به شیوه های منحصر به فرد است، اتکا به نفس و احساس کفایت، فرد را قادر به خطر جویی می کند.نوجوانی که از اعتماد به نفس برخوردار است، معمولاً در بسیاری از کارهایش خلاقیت نشان می دهد.سپس به سبب خلاقیت منحصر به فرد و بارز خود، مورد تأیید قرار می گیرد و این تأیید باعث افزایش اعتماد به نفس زیادش می شود.نوجوانانی که اعتماد به نفس کمی دارند می ترسند مرتکب اشتباهی شوند که موجب عدم تأییدشان شود، معمولاً به حد افراط محتاطند و از دست زدن به آزمایش و آفرینش می پرهیزند.تعادل در اعتماد به نفس، در صورتی که سایر شرایط موجود باشد، باعث می شود که کودک در صدد به فعل در آوردن استعدادهای بالقوه ی خود و از آن جمله، خلاقیت باشد.زمانی که درجه ی اعتماد و پذیرش خود در او کاهش یابد، یأس و ناامیدی ناشی از آن در جریان به فعلیت رسیدن قوای خلاقه، اختلال و آشفتگی ایجاد می کند.(10)
یادگیری
پژوهشی که مورد اعتماد به نفس، و عملکرد تحصیلی صورت گرفته است، نشان می دهد که یک رابطه ی دو سویه ی قوی بین اعتماد به نفس و توانایی یادگیری وجود دارد.اعتماد به نفس باعث پیش برد یادگیری می شود.نوجوانی که از اعتماد به نفس بالا برخوردار است، بهتر از فردی که احساس بی کفایتی می کند، یاد می گیرد و با اشتیاق و اطمینان از عهده ی یادگیری تکالیف جدید بر می آید و عملکرد وی موفقیت آمیز خواهد بود، چون اندیشه و احساس مقدم بر عمل است و از قبل با انتظارات مثبت احاطه شده است.بنابراین عملکرد موفق، احساسات مثبتش را تقویت می کند و با هر پیشرفت موفق، خود را با کفایت تر از پیش می داند.ولی شخصی که باور دارد بی کفایت است و نمی تواند چیزی یاد بگیرد در آموختن هر تکلیف جدید، احساس درماندگی و ترس می کند(11).روابط فرد
کوپر اسمیت خاطر نشان کرده است، بچه هایی که از اعتماد به نفس زیاد برخوردارند، معمولاً روابط «میان فرد»بهتری دارند و اغلب به عنوان رهبر انتخاب می شوند.این بچه ها احساس می کنند که مورد پذیرش دیگران هستند و در روابطشان با دیگران عامل تأثیرگذار می باشند.کسی که احساس خوبی نسبت به خویشتن دارد، برای شناخته شدن، انگیزه پیدا کردن و راهنمایی شدن، در حد فراط به دیگران وابسته نخواهد شد.از این رو برای همکاری و ایجاد روابط سالم دو جانبه در موقعیت بهتری قرار دارد.نوجوانی دوره ای است که طی آن نیاز به اشتراک و جمع شدن با هم سالان به اوج خود می رسد.نوجوانان تا اندازه ای نظر خود را مورد خویشتن و نیز حس اعتماد به نفس خود را بر اساس واکنش های هم سالانش نسبت به خود شکل خواهد داد.اگر او دوستان زیادی داشته باشد و حس کند که متعلق به گروه های هم سالش است، بیش تر احساس ارزشمند بودن می کند.ولی اگر در این دوره منزوی باشد و در روابطش عضوی غیر مؤثر به حساب آید، تمایل خواهد داشت که خود را به گونه ای منفی ارزیابی کند.نوجوان نیاز دارد که در روابط خود مورد تأیید و احترام قرار گیرد.او صرفاً به میزانی که قبل از این دوره در خانواده و مدرسه مورد تأیید و احترام قرار گرفته است.می تواند دیگران را تأیید کند و به آنها احترام بگذارد.(12).
جنسیت و اعتماد به نفس
در سال های اخیر روان شناسان، انسان شناسان و جامعه شناسان به طور فزاینده ای به بررسی تفاوت نقش های جنسی در درون فرهنگ معاصر علاقه مند شده اند.پسرها و دخترها از دوران نوزادی در فرهنگ های متفاوتی پرورش می یابند و توسط والدین، بزرگ سالان وهم بازی های خود به شیوه های مختلف آموزش های متفاوتی دریافت می کنند.اما شیوه های تربیتی دیگری نیز وجود دارد که به دخترها و پسرها یاد می دهد در گفتار، کردار، لباس پوشیدن، بازی و سایر ابعاد رفتاری چه انتظاری از آنان می رود.نقش های جنسی ممکن است نه تنها ویژگی های شخصیتی بلکه استعداد افراد را نیز تحت تأثیر قرار دهد.خلاصه این که عوامل فرهنگی دراختلاف نقش های جنسی و تفاوت های جنسی مربوط به رفتار نقش مهمی ایفا می نمایند.به علاوه حتی وقتی که تفاوت های فیزیکی بر تفاوت های جنسی در رفتار کمک می کند،این امر معمولاً به صورت غیر مستقیم و پیچیده ای تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار می گیرد.در چنین مواردی کاربردهای اجتماعی تفاوت های فیزیکی،به جای تفاوت های جنسی زیست شناختی به رشد شخصیت های مختلف و متفاوت در زن و مرد منجر می شود(13).دختران معمولاً از موفقیتهای خود انتظارات کمتری دارند و علت آن را نقیصه های شخصی از قبیل محدودیت مهارت و هوش می دانند.برعکس پسران علل شکست را عدم تلاش و کوشش کافی و یا عوامل خارجی می دانند.علاوه بر آن دختران موفقیت های خود را به عوامل متغیری چون تلاش یا کمک دیگران وابسته می دانند تا ویژگی های دایمی از قبیل هوش و استعدادهای طبیعی به طور کلی دختران در شکست های احتمالی به عدم قبول مسئولیت نسبت به آنها تمایل بیشتری دارند(14). البته این امر همچنان که گفته شد تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار دارد و ممکن است در تمام جوامع به همین صورت نباشد.
تحقیقات نشان می دهد پسرانی که از وضعیت جسمانی خود اطمینان دارند از حس اعتماد به نفس بیشتری برخوردار هستند و نسبت به دختران کم تر حالت انفعالی داشته و کم تر متکی به دیگران هستند.پسران با توجه به موفقیت های شغلی و تحصیلی نسبت به دختران در مورد خود احساس بهتری دارند و در مقابل مسایل پیش بینی نشده از اعتماد به نفس بیش تری برخوردارند.
دختران و پسرانی که دوران نوجوانی را با هویت های «شکل نیافته»پشت سر می گذارند، از تقابل با مسائل زندگی ترس داشته و سعی در اجتناب از برخورد با مشکلات دارند و با برنامه ریزی های اندک برای آینده و غرق شدن در رویاها به عنوان وسیله ای برای تقویت اعتماد به نفس در خود استفاده می کنند(15).
نتیجه
کودکان برخوردار از اعتماد به نفس بالا، افرادی هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره گیری از استعداد خلاقیت خود به ابراز وجود خود می پردازند و به راحتی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می گیرند(16).روان شناسان معتقدند که احساس بی ارزشی عمیق یا فقدان اعتماد به نفس ریشه ی بسیاری از نابهنجاری های روانی است که در میان افراد انسان دیده می شود(17).
کارآیی و اعتماد به نفس در کودکانی به بهترین وجه رشد می کند که در خانواده های گرم و نوازشگر پرورش می یابند، خانواده هایی که در آنها رفتار مسئولانه را پاداش می دهند و همراه با آن فعالیت های مستقل و تصمیم گیری را تشویق می کنند(18).
تحقیقات نشان داده است که نوجوانی که از اعتماد به نفس زیاد برخوردار است خیلی سریع تر می آموزد، روابط سودبخش تری برقرار می کند، بهتر می تواند از فرصت ها استفاده کند، و مولّد و خودکفا باشد و هم چنین در مقایسه با نوجوانی که اعتماد به نفس پایین دارد دیدگاه روشن تری نسبت به مسیر زندگی خود دارد(19).
مورد مهر و محبت قرار گرفتن در افراد ایجاد حس اعتماد به نفس می کند و باعث تقویت آن می گردد و عدم توجه به افراد باعث ضعف در اعتماد به نفس آنها می شود.هم چنین موجب بسیاری عکس العمل های دیگر مانند احساس از دست دادن موقعیت اجتماعی، لکنت زبان، سرخ شدن در برابر دیگران، خجالت و ناتوانی جنسی می شود(20).
میزان موفقیت کودکانمان در حال و آینده بستگی به اعتماد به نفسی دارد که با زمینه سازی و تربیت ما به دست آورده اند.کودک ما اگر اعتماد به نفس داشته باشد خود را از خوشبخت ترین افراد احساس می کند و در سخت ترین شرایط گلیم خود را بدون نیاز و اتکا به دیگران از آب بیرون می کشد.
طبق فرمایش پیامبر(ص):«خدا به خاطرشایستگی و پرهیزگاری پدر و مادر،فرزند و فرزند زادگانشان را شایسته و نیکوکار می نماید.» مسؤولیت والدین بسیار سنگین و حساس است و این نتیجه از فرمایشات ایشان حاصل می شود که برای شایسته شدن فرزندانمان اول باید خود شایسته گردیم.
در این جا خصوصیات خاصی که والدین شایسته باید داشته باشند و رفتاری که باید از خود نشان دهند تا فرزند خود را مستقل و با اعتماد به نفس بالا تربیت کنند، فهرست وار عرضه می داریم:
1-از روش های تربیتی اسلام برای تقویت اعتماد به نفس، ایمان و توکل به خداست؛ پس باید با تقویت ایمان در خود، عملاً به فرزند بیاموزیم که با مددخواهی از خدا و شوع کارها با نام و یاد او، کار را تنها برای رضای خدا انجام دهد نه برای تأیید دیگران.
2-«و أن لیس للانسان الاّ ما سعی».برای انسان جز آنچه به سعی خود انجام داده نخواهد بود پس باید به فرزند آموخت که خودش مسؤول کارهای خوب و بد خود است نه دیگران.والدین در صورت نیاز به فرزندان کمک می کنند و راهنمایی می نمایند.
3-حضرت علی(ع):«کار نیکو انجام دهید و کوچک نشمارید زیرا کوچک آن بزرگ و کم آن بسیار است».پس والدین خوب به خاطر ریشه کن کردن عقده ی حقارت کار نیک فرزند را ارزش گذاشته و تشویق می کنند.و همیشه به توانمندی های او نظر دارند نه ضعف ها و اشکال های او.
4-هرگز فرزند خود را با القاب زشت صدا نمی زنند و به گفتار ناروا تحقیر نمی کنند و هرگز او را مسخر و طرد نمی کنند، زیرا می دانند کسی که حقیر شود علاوه بر این که برای جامعه خطرناک است از گناه هم باکی ندارد و به پستی ها تن می دهد.
5-پیامبر(ص):«به فرزندان خود احترام کنید و با آداب و روش های پسندیده با آنها معاشرت کنید».والدین آگاه برای کودک خود شخصیت مستقل قایل هستند و به خواسته هایش در حد معقول احترام می گذارند و با تکریم متعادل او را از رفتن به دنبال تمایلات نفسانی و گناه باز می دارند.و با سلام دادن به کودک در او احیای شخصیت و ایجاد استقلال می کنند.
6-والدین آگاه عملاً به کودک خود آموخته اند که انتقاد پذیر باشد و در پی رفع عیوب خود برآید، و هرگز کودک خود را با دیگران مقایسه نمی کنند چون می دانند استعداد افراد مختلف، متفاوت است.
7-با فرزند خود مانند یک دوست صمیمی برخورد می کنند و حالت پذیرندگی دارند نه طرد کنندگی.
8-همیشه کار خوب فرزند را مورد تشویق قرار می دهند نه خود او را.
9-والدین مطلع همیشه سعی در شاد کردن محیط خانه دارند و این گونه به فرزند خود آموخته اند که گشاده رو و بانشاط باشد حتی اگر غم و رنجی دارد.
10-پیامبر اکرم(ص)با کودکان بازی می کردند، هم چنین پیشوایان ما به بازی با کودک به عنوان مسئله ی مهم توجه کرده اند، پس ما می توانیم به وسیله ی هم بازی شدن با فرزندان بسیاری از اصول اخلاقی را به آنها بیاموزیم.
11-والدین آگاه به تغذیه و رشد جسمی و توان کودک توجه و دقت نظر دارند.
12-به فرزند خود زمینه های لازم برای زندگی در جمع بودن و دوست داشتن دیگران را عملاً می آموزند و به او به عنوان عضوی از جامعه تفهیم کرده اند که مقابل اتفاقات جامعه بی تفاوت نباشد.
13-در مسایل زندگی و اجتماعی با فرزند خود به تبادل نظر می پردازند تا آمادگی لازم برای تصمیم گیری های آینده را پیدا کند.
14-عملاً آرامش در گفتار و آرامش در فکر و اندیشه و رفتار را با متانت و حوصله به فرزند آموخته اند.
15-به صحبت های او به خوبی گوش می دهند و مجال اظهار نظر می دهند تا او فردی خجالتی نگردد، چرا که خجالت مانع پیشرفت و انجام کار است.
16-حضرت علی(ع):«ارزش هر انسان به مقدار همت اوست»با گفتار تشویق آمیز و برخورد صحیح همت فرزند را بالا می برند.
17-والدین آگاه، خود با نظم و برنامه ریزی و احساس مسئولیت و کوشش، فرزند خود را منظم و مسؤولیت پذیر تربیت می کنند.
18-چون پیروزی های درخشان به دنبال فعالیت و کار پی گیر و مداوم است، از او ی خواهند که پشتکار داشته باشد و همیشه عملاً به او آموخته اند که اول کاری را که شروع کرده به پایان ببرد وسپس کار جدید را آغاز کند.
19-امام صادق(ع):«اگر عالم طبق دانایی خود رفتار نکند نصیحت او از دل ها همچون باران از روی سنگ می لغزد»بنا به این فرمایش، والدین آگاه در رفتار و گفتار خود یکسان هستند و از دوگانگی می پرهیزند، چرا که والدین الگوی اصلی برای فرزندان می باشند.
رسانه های گروهی
ان السّمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً.همانا گوش و چشم و قلب همگی مسؤلند(21).
رادیو، تلویزیون، سینما و ...(رسانه های گروهی)از اختراعات بسیار سودمند می باشند.
از این وسایل می توان برای تعلیم و تربیت افکار عمومی و آموزش دینی و اخلاقی و ترویج رشته های مختلف علوم و معارف و ...استفاده کرد.
آری، بشر می تواند از این گونه وسایل ارتباط جمعی صدها استفاده ببرد.همان مقدار که این وسایل می توانند مفید باشند، همان مقدار هم می توانند مورد سوء استفاده قرار بگیرند.اگر این وسایل به دست نااهل بیفتند و در مسیر غلط قرار گیرند صدها ضرر بهداشتی، فرهنگی، دینی و اخلاقی و ...به مردم وارد می سازند.
رادیو و تلویزیون تقریباً جنبه ی عمومی پیدا کرده و به تمام خانه ها راه یافته است و اکثر مردم آنها را یک وسیله ی تفریح و سرگرمی می شمارند و به استماع و تماشای آن، علاقه مند هستند.بالاخص کودکان و نوجوانان بیش از حد به آنها اظهار علاقه می نمایند.(22)
به طور کلی بحث پیرامون برنامه های تلویزیونی و ماهواره ای سال ها است که زبانزد عام و خاص بوده و هرکس به تناسب ویژگی های شخصیتی و بصیرت خود، نظرهایی دارد.
ما باید بدانیم با چه انگیزه و هدفی سراغ تلویزیون رفته و خودمان را به دست امواج صوتی و تصویری آن می سپاریم و چه هدفی را فرستنده های ماهواره ها به دنبال دارند.آنچه مطرح است این است که می خواهند هستی ما را از بین ببرند و جوان های ما را به بی تفاوتی بکشانند.بهترین راه برای اینکه بی تفاوت بشوند این است که ابتدا حساسیتشان نسبت به مذهب و رفتارهای مذهبی کم شود و بهترین راه برای این کار اشتغال فکری است.
بهترین اشتغال فکری که رغبت هم برایش باشد، برنامه های تلویزیونی است.چرا که این پدیده، هم از طریق گوش نفوذ می کند و هم از طریق چشم اثر می بخشد.
تأثیر برنامه های تلویزیونی
*تأثیرات مثبت
1)افزایش گنجینه ی لغات افراد2)تعلیم و تربیت افراد
3)جلوگیری از گسترش مفاسد اجتماعی
*تأثیرات منفی
1)اعتیاد تصویری یا عادت به برنامه های تلویزیون.عادت، آفت خلاقیت است.هر رفتاری که انسان بر حسب عادت انجام بدهد فاقد ارزش است.اصولاً عادت کردن به هیچ برنامه ای خوب نیست.اگر دو روز تلویزیون خراب بشود، فرد دچار خلأ فکری می شود.2)دامنه ی توجه انسان در سنین مختلف متفاوت است.هر چه قدر که برنامه ها بیشتر باشد، ضررش بیش تر است.روان شناسان می گویند افراد در دوران پیش دبستانی 0/5 ساعت، دبستانی 1ساعت و راهنمایی و دبیرستان 2ساعت، آمادگی دریافت مطالب مفید را دارد.اگر این دامنه ی توجه در اختیار تلویزیون باشد اثر نامطلوب بر خلق و خوی و اخلاق و عاطفه و روان و فعالیت های حرکتی دارد.
3)زیاده طلبی.خاصیت تلویزیون به اصطلاح مولیش است.«زیاده طلبی»یعنی فرد وقتی یک برنامه را می بیند دلش می خواهد بیشتر ببیند.شخصیت وجودی اش متزلزل می شود.برنامه های تلویزیون انفعالی است.
4)عدم رشد عاطفی.یکی از عوامل مؤثر در رشد شخصیت ارتباط کلامی است.تلویزیون از این جهت نیز می تواند رشد عاطفی و اجتماعی کودک را متزلزل کند و خلأ عاطفی به وجود آورد، زیرا ارتباط در تلویزیون یک سویه است.
5)سکون ذهنی.یعنی متأثر کردن سلول های مغزی و پریشان کردن حواس آنها.هرچه برنامه بیشتر باشد انواع مختلف صرع، غش در اثرنوسانات مختلف امواج بیشتر می شود.یک نوع تشنج به نام صرع تصویری است که عامل آن نوسانات تلویزیون (تغییرات سریع درخشش نور)است.در بیماری صرع تصاویر پرتحرک، تغییرات سریع درخشش نور، ترس و اضطراب کودک در بروز این حملات نقش مؤثری دارد و اگر فرد مستعد (حساس به نور)در فاصله ی کمی از دستگاه تلویزیون نشسته باشد و یا درمحل تاریکی به تماشای آن بپردازد، احتمال بروز یک حمله ی صرع در او افزایش می یابد.توصیه شده از تلویزیون سیاه و سفید استفاده نشود و نور خانه زیاد باشد.
6)تخریب شخصیت.اثرگذاری بستگی به محیط تربیتی، خانوادگی و اجتماعی کودکان و حالات روانی و گرایش ها و آمادگی های آنان دارد.کودک احساس می کند خوشبخت نیست زیرا در تلویزیون خانواده ی خوش بخت می بیند و چون امکان دست یابی برایش فراهم نیست سرخورده می شود و نسبت به آن جامعه نفرت پیدا می کند.
7)آسیب های رفتاری، بد آموزی های رفتاری.افرادی که بیشتر تلویزیون نگاه می کنند ترس و هیجان و اضطراب، عدم اعتماد و سوءظن بیشتری دارند.به دلیل اینکه موضوع اکثر فیلم ها طلاق، اختلافات خانوادگی، همسر دوم و نامادری می باشد.
8)بد آموزی گفتاری (بدلحنی، تکیه کلام های نادرست، غلو و پرحرفی، چاپلوسی)
9)بدآموزی فرهنگی (مسخرگی، بطالت، پوچی گری و بی هدفی)
10)هتک حرمت افراد
11)نشان دادن اسراف و تبذیر و مصرف گرایی و دل بستن به ارزش های کاذب(پفک)
12)ناهنجاری های اجتماعی و رفتاری (خشونت بی مورد)
13)ترویج فرهنگ سرگرمی برای سرگرمی
14)القاء رضایت مندی های کم ارزش (خوشحالی بی حد و حصر از خرید یک اتومبیل)
15)اثرات جسمی مثل ناهنجاری خواب (تأخیر در خواب، کوتاه شدن مدت خواب شبانه، خواب های بی موقع)و خستگی بینایی، بحران میگرن، ناراحتی ستون فقرات و تنبلی جسمی.فرد فعالیت ندارد، زیرا تلویزیون حرکت انسان را کم می کند.
16)ترویج الگوهای نامناسب.در قدیم بچه ها به خصوص پسربچه ها عادت به تقلید نقش و ستون های تلویزیونی داشتند.امروز قهرمانان فضایی و یا ورزشکاران مشهور (تقلید حرکات نامناسب اعضای بدن به تقلید از بازیگران)
17)اختلالات روحی.کسانی که هم زمان با تماشای تلویزیون، تکالیف مدرسه را انجام می دهند، بازی می کنند و یا غذا می خورند، معمولاً گرفتار بیماری های دستگاه گوارش، ضعف عمومی و لرزش پلک ها می شوند.اختلالات روحی از کلاس های چهارم به بعد ظاهر می شود.
18)استفاده ی صاحبان صنایع از ابزارها مثل ساختن مسلسل، نارنجک، شلاق(23).
چه باید کرد؟
1)ارتباط کلامی برقرار کردن:برای مصونیت فرهنگی باید مصونیت عاطفی ایجاد کنیم.مؤثرترین راه پیوندهای عاطفی بین زن و شوهر، صحبت بین افراد خانواده است.باید غنای عاطفی خانه را زیاد کنیم.با نیت عبادت کردن به بچه ها نگاه کنیم و با آنها حرف بزنیم.
2)رسانه در خدمت ما باشد نه ما در خدمت آن.تلویزیون وسیله ای است که ما باید از آن استفاده کنیم، نه اینکه خودمان را در اختیار آن قرار بدهیم.
3)سعی کنیم رفتارمان را پرجاذبه کنیم.نگذاریم تلویزیون عضوی از اعضای خانواده شود.
4)نظارت آگاهانه.دیدن برنامه های تلویزیون باید با سیاست باشد.
5)به کودک بیاموزیم که برای کشف دنیای پیرامون خود، علاوه بر تلویزیون، راه های دیگری هم وجود دارد.(نقاشی و بازی های آموزنده که سازنده اند.)
6)به جای تلقی تلویزیون به عنوان وسیله ای ضد آموزشی و اتلاف کننده ی وقت، آن را هم چون یک ابزار کمکی در غنی سازی تجربیات کودک به کار گرفته و کودک خویش را به سوی برنامه های مفید هدایت کنیم.
7)تماشای تلویزیون سؤال های زیادی را در ذهن کودک ایجاد می کند.والدین با جملات کوتاه و در سطح فهم کودک، به این سؤال ها پاسخ گویند.بهترین زمان پاسخ گویی زمان پخش آگهی هاست.هیچ گاه نباید کودک را با پرخاش وادار به سکوت کرد.
8)به قهرمانان مورد علاقه ی کودک تعرض نکنیم که منجر به جبهه گیری شود.زیرا در آن موقع، از ابراز احساس واقعی خود درباره ی شخصیت های تلویزیونی خودداری خواهد کرد.
9)مطلع بودن از درون کودک و احساسات و علایق او والدین را قادر می سازد تا به تمهیدات لازم برای دور نگه داشتن فرزندان خویش از برنامه های نامناسب اندیشیده و جای گزینی برای آن بیابند (صبر و حوصله و تلاش اضافی والدین را می خواهد).
10)و نکاتی دیگر از جمله ایجاد محدودیت زمانی.مثلاً حداکثر 90 دقیقه برای پیش دبستانی، تماشای مؤثر در ساعات مطالعه، غذا خوردن، انجام تکالیف درسی و بازی نباشد، کنترل تماشا کردن (با اجازه تلویزیون روشن شود)، عدم دیدن برنامه های ناهنجار یا خشن، اولویت با فعالیت های دیگر است.حتماً در ساعات خاص مثل مطالعه ی افراد خانواده، صرف نهار یا شام، تلویزیون خاموش باشد.
چرا تلویزیون مشاهده می کنیم؟
1)برای فراموش کردن مسائل و فشارهای زندگی2)وسیله ای برای دور هم جمع شدن و صحبت کردن.
3)تلویزیون را برای مقاصد سازنده (مثل اطلاع یافتن از حوادث جاری، افزایش معلومات و پیشرفت شخصی)نگاه می کنیم.
4)وقت گذرانی و تفریح
5)کودکان:آنها می خواهند از مسایل ناخوشایند دنیای واقعی کناره گیری کرده و وارد دنیای خیالی گردند.سالمندان:یک مونس و همدم.
توصیه های بهداشتی برای استفاده از تلویزیون
1)رعایت 3 متر فاصله با تلویزیون2)کاهش مدت تماشای تلویزیون به یک ساعت در روز
3)عدم استفاده از تلویزیونی که دارای نقص صوت و تصویر است.
4)مشاهده ی تلویزیون از روبه رو به صورت عمود بر صفحه.
5)وجود روشنایی کامل و مطلوب در اتاق یا سالن (نور زیاد هم مانند نور کم موجب آسیب جدی به چشم ها می گردد).
6)مراجعه ی سریع به چشم پزشک متخصص به محض مشاهده ی کوچک ترین اختلال در حالات طبیعی و واکنش های عادی در جسم و روان فرد.و در پایان حدیثی را یادآور می شویم:
پیامبر اکرم(ص):ای اباذر، قدر عمر خویش را بیشتر از دارایی خویش بدان و بر آن بخیل باش.(24)
خانواده و بیماری مصرف زدگی
امام صادق(ع)فرموده اند:وقتی خداوند خوبی و سعادت خانواده ای را بخواهد، تدبیر و سازش در زندگی به آنان عطا می کند.و فرمودند:تمام و کمالات در سه چیز جمع است که یکی از آنها تدبیر در زندگی و عقل و معاش است.(25)
و باز از امام صادق(ع)روایت است که:اسراف باعث فقر می شود و اقتصاد و میانه روی در زندگی سبب بی نیازی است(26).
امام علی(ع)فرمودند:به وسیله ی اقتصاد نصف مایحتاج را می توان تأمین کرد.(27)
تب خرید مصرف بالا می گیرد.زمانی که همه جا اعلانات و آگهی های تبلیغاتی،فرهنگ مصرف زدگی را القا می کنند.در نتیجه انسان ها با در آوردن پس اندازهای خود از بانک ها به فروشگاه ها و مراکز خرید روی می آورند و نیازهای کاذب خود را ارضا می نمایند و نیتجه ی این همه مصرف کاذب و بی رویه به وجود آمدن کوه هایی از زباله خواهد بود.افراد می گویند:«هرچه بیش تر خرج کنیم،احساس رضایتمان از زندگی کم تر می شود و احساس پوچی و خالی شدن می کنیم.ما بیش از حد مادی گرا و حریص شده ایم و سرعت مصرف و هدررفتن امکانات، فوق تحمل کره ی زمین است.»
«آنفولانزا»نامی بیماری فرضی ناشی از مصرف زدگی است و در مفهوم «شرایط ناخوشایندی است برای انسان که از افزایش خرج کردن و زیر بار رفتن و ترس از هدر دادن موقعیت ها و رقابت های شتاب آمیز در خرید و مصرف زدگی پدید می آید که با استرس و اضطراب همراه است.»
علایم این بیماری
*نخستین علامت این بیماری:انتظارات زیاده از حد نیاز است.پس از جنگ جهانی مصرف گرایی بیش تری از طریق تلویزیون به مردم القا شد.پیدایش ماشین های جدید با داشتن امکانات بیش تر برای تشویق مردم به مصرف گرایی است.در خانه جای کافی برای پارک کردن اتومبیل همه ی افراد خانواده نیست ..در دهه ی 50 میلادی استفاده ی مردم از هواپیما 25 برابر شده است.
تعداد زیادی بازار به وجود آمده است که محل تجمع مردم شده است.بچه ها و بزرگ ترها بازار را محل جمع شدن می دانند حتی اگر نیازی به خرید نداشته باشند.
در بازار هم فقط پول مهم است و پول است که احساس خوش بختی می آورد.
تا سال 1987 تعداد بازارها از تعداد دبیرستان ها بیشتر شد و هنوز هم روبه تزاید است.یکی از تکنیک هایی که بازارها برای مصرف گرایی بیش تر به کار می گیرند،استفاده از عرضه ی اجناس جالب توجه است که افراد بدون داشتن قصد خرید قبلی، مجبور به خرید آنها می شوند.ولی با وجود بالا بودن قیمت ها، مردم خود را به آب و آتش می زنند تا خرید بیش تری کنند و در عین حال هیچ گاه نیز احساس بی نیازی برای انسان ها بوجود نمی آید.
*سومین علامت این بیماری:استرس مزمن است.
در خانه باید پاسخ گوی صورت حساب های پست شده بود،لباس های زیادی جمع شده که باید جمع آوری شود.جلساتی برای آشنایی مردم با استرس برگزار می گردد که علایم مشخصه ی آن کمردرد، سردرد، قلب درد، و ...است.کالاها مالک و هدایت کننده ی زندگی بشر شده است.مشکلات مادی افزایش پیدا کرده است.انسان ها تلاش می کنند پول بیش تری به دست آورند تا بتوانند خرید بیشتری بکنند.
چهارمین علامت این بیماری:تجاری شدن افراطی است. بیش از دو سوم حجم روزنامه ها و مجلات آگهی تبلیغاتی است.تلویزیون نیز پر از آگهی تبلیغاتی است.در همه جا القا می شود که بیش تر جنس بخرید تا به عنوان یک فرد متمدن بیش تر پذیرفته شوید.
*پنجمین علامت این بیماری:مادی شدن بچه هاست.
بازی هایی که برای بچه ها ساخته می شود نیز گرایش آنها را به مادیات زیاد می کند.بچه های امروز در آگهی های تبلیغاتی غرق می شوند و برای مصرف بیشتر به والدین خود فشار می آورند.آنها نیز به عنوان قشر عظیم مصرف کننده در آمده اند و نوجوانان پول های توجیبی خود را در بازارها خرج می کنند.دو نوجوان آمریکایی در سفری که به مکزیک داشته اند، این ایده برایشان مطرح می شود که چرا مردم مکزیک با آن که هیچ چیزی ندارند ولی افرادی شادند،برعکس آمریکایی ها با این که همه چیز دارند و می توانند داشته باشند ولی شادی و نشاط خود را از دست داده اند و دچار پریشانی و اضطراب گشته اند.
برای بازاری ها و تبلیغات چی ها، کنفرانس هایی ترتیب داده می شود تا آنها راه های بهتری برای تحریک بیشتر مردم به خرید اتخاذ کنند و فیلم هایی نمایش داده می شود که تقویت انگیزه ی بیشتر در وسوسه ی مردم برای خرید بیش تر را آموزش می دهد.نصب آگهی ها در مدارس و حتی روی اتوبوس مدرسه و بخش آگهی از کانالهای تلویزیونی که برای مدارس و جنبه های آموزشی به وجود آمده است باعث فشار آوردن دانش آموزان به اولیا در جهت خرید و مصرف بیشتر شده است.
*ششمین علامت این بیماری:شیوع ورشکستگی در بین مردم است.
زوج های جوان از طریق قرض و خرید اقساطی کارتهای اعتباری در ظاهر صاحب خانه و ماشین و لوازم زندگی می شوند و در ظاهر احساس خوشبختی می کنند ولی درواقع همیشه با صورت حساب های ماهانه ی قرض خود روبه رو هستند و از لحاظ اقتصادی همیشه عقبند و درحال ورشکستگی می باشند.
*هفتمین علامت این بیماری:خانواده های بحران زده می باشد. بچه ها همواره والدین را به سمت خرید می کشانند پدر و مادر برای تأمین هزینه های خرید ها و پرداخت صورت حساب ها، هر دو مجبور به کارند.در نتیجه در خانه کسی به تربیت بچه ها نمی رسد و تربیت فرزندان همانا به دست کمپانی هی تبلیغاتی افتاده است و این سبب از بین رفتن نظام و قوام خانواده ها شده است.
مردم در قدیم در کارهای خیر بیش تر پیش قدم بودند و به یکدیگر رسیدگی می کردند ولی اکنون برای مصرف بیش تر به دنبال درآمد بیش تر هستند.
*هشتمین علامت این بیماری:آسیب های اجتماعی است.
اختلاف طبقاتی بین خانواده های فقیر و غنی بسیار زیاد شده است.در یک خانواده ی فقیر مادری که شوهرش را از دست داده، غذای ساده ای می پزد و اظهار می دارد ما نیز آگهی های تلویزیونی را می بینیم ولی چون پول نداریم بچه ها را نیز عادت داده ایم.
*نهمین علامت این بیماری:عفونت جهانی است.
به خاطر مصرف بیش تر، آلودگی در جهان بیشتر شایع شده است.درچهل سال اخیر بشر بیش از تاریخ پیدایش بشر روی کره ی زمین مصرف و آلودگی ایجاد کرده است.به طور متوسط هر نفر 20 تن زباله در سال تولید می کند، در هر ساعت میلیون ها قوطی نوشابه و بطری پلاستیکی مصرف و به آلودگی محیط زیست جهانی افزوده می گردد در نتیجه ی تولید و مصرف اتومبیل های بیش تر، دی اکسید کربن بیش تری در هوا تولید می شود.در قدیم کلمه ی مصرف کننده معادل کلمه ی آلوده کننده تلقی می شده است.
محققی می گوید:در رشد اقتصادی معمولاً به این مسأله می نازیم که (GNP)تولید ناخالص رو به تزاید است.درصورتی که اصل این معیار که در دانشکده های اقتصاد تدریس می شود غلط است.معیار توسعه نباید صرفاً افزایش تولید و در نتیجه افزایش مصرف باشد بلکه این معیار اصلی باید متوجه مسائل مهم تر از جمله آرامش روحی بیشتر و سلامت محیط زیست باشد.در نیم قرن اخیر اگر چه (GNP)افزایش یافته است ولی بقیه ی ارزش ها و معیارها رو به کاهش است.
نویسنده کتاب «پولتو می خوای یا زندگیتو»برای ترویج روش های کم مصرف کردن کلاس هایی دایر کرده است و به مردم توصیه می کند پول خود را عاقلانه خرج کنند و در فعالیت های خیریه شرکت نمایند و زندگی خود را حرام و بیهوده نکنند، خرج های خود را بنویسند و مرور کنند و اضافات خرج را حذف نمایند.عده ای از افرادی که در این کلاس ها شرکت کرده اند می گویند:در اثر بررسی خرج های خود نسبت به گذشته ی خود احساس دیوانگی دارند و از تشکیل این کلاس ها و دوره ها احساس رضایت می کنند این افراد برعکس دیگران که به طور متوسط ماهی 4000 دلار خرج می کند، در سال فقط 7000 دلار خرج می کنند در رستوران غذا نمی خورند و موارد مصرفی و خوراکی خود را در باغچه های منزل خود تولید می کنند و از این صرفه جویی احساس خوشحالی و سبکی بیش تری می کنند.این نویسنده که نام دوره های خود را «ساده زیستی داوطلبانه»گذاشته است می گوید:«نکته ی جالب توجه این است که پس از توضیح این مسائل به مردم، آنها به ساده زیستی علاقه مند می شوند و این نشان می دهد که پرهیز از مصرف زیاد یک امر فطری است و ما باید مرتباً این مسئله را برای مردم یادآوری کنیم ولی متأسفانه زور کمپانی ها در این مورد بیش تر می چربد، ما به جای این که دنبال توسعه ی اقتصادی به سوی بی نهایت باشیم باید با ساده زیستی دنبال تعادل درکره ی زمین باشیم که در غیر این صورت باید منتظر فاجعه باشیم.پس از رجوع به فطرت، مسخره بودن فرهنگ حرص برای ما روشن می شود.
پی نوشت ها :
1-شفیع آبادی، ناصر.
2-روان شناسی شخصیت، نظریه ها، فرایندها، ترجمه ی چینی، عباسی.
3-روش های افزایش اعتماد به نفس در نوجوانان، علیپور، پروین، ص 15-14.
4-بیابانگرد، روش های افزایش اعتماد به نفس درکودکان، ص 110-107.
5-پپ و همکاران، 1989.
6-دکتر شعاری نژاد، علی اکبر، ص 386.
7-روش های افزایش عزت نفس در نوجوانان، علیپور، ص 27-26.
8-اسلامی نسب، علی، روان شناسی اعتماد به نفس، ص 49.
9-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 76.
10-بیابانگرد، اسماعیل، روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان، ص 52.
11-دکتر پارسا، محمد، روان شناسی یادگیری، ص 327.
12-علیپور، پروین، روش های افزایش عزت نفس در کودکان، ص 32-29.
13-علیپور، پروین، روش های افزایش عزت نفس در کودکان، ص 32-29.
14-دکتر سروری، محمد حسین، روان شناسی شخصیت، نظریه ها و فرایندها، ص 220.
15-همان منبع، ص 223.
16-بیابانگرد، اسماعیل، ص 12.
17-دکتر شاملو، سعید.
18-بومرنید، 1972.
19-کلارک، کلمز، 1373
20-دکتر سروری، محمد حسین، 1367.
21-36 اسری.
22-امینی، ابراهیم، آیینه تربیت، ص 328.
23-به هر حال تلویزیون مانع انجام فعالیت های زیر توسط کودک شما می گردد:
*جستجو، غربال کردن، و تجربه و تجزیه و تحلیل اطلاعات و سپس استفاده از آن در موقعیت های روزمره.
*تمرین مهارت های حرکتی، خواه ظریف.
*تمرین هماهنگی چشم و دست.
*استفاده از بیش از دو حس در یک زمان برای گسترش درک محیط پیرامون.
*پرسیدن سؤال و دریافت پاسخ های مفید آموزشی.
*جستجو و استفاده از کنجکاوی.
*استفاده از ابتکار عمل یا انگیزه.
*پاسخ به چالش ها.
*حل مسائل.
*تفکر تحلیلی.
*استفاده از قوه ی تخیل.
*تمرین مهارتهای ارتباطی.
*بهبود مهارتهای کلامی.
*خواندن و نوشتن.
*خلاق یا سازنده بودن.
*عدم توانایی در تمرکز برای مدت طولانی به دلیل چشمک زدن تلویزیون.
*عدم رشد تفکر منطقی و متوالی، زیرا در تلویزیون عملیات به طور مداوم در زمان به عقب و جلو می رود یا به طور موازی در زمان صورت می گیرد.
24-با استفاده از:
سخنرانی دکتر غلامعلی افروز در مدرسه نیکان، 1373/2/8.مقاله «در خانه چه چیز است»از گروه تربیت دبستان پیام نشریه رشد معلم، شماره 3، آذر 72«کودک و تلویزیون»جلد 1 و 2 کتاب کودک و تلویزیون، انتشارات صدا و سیما -سخنرانی دکتر احمدی درمدرسه ی پارسا، 1377 امینی، ابراهیم، آئین تربیت -دکتر استاپرد، میریام، همه ی کودک تیزهوشند اگر ...
25-کافی، ج 5، ص 87.
26-وسائل، ج 12، ص 41.
27-مستدرک، ج 2، ص 424.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}